در ذم وطن
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
از زمان شروع جنگ (اگر این متن را بعدها میخوانید منظورم جنگ اواخر بهار ۱۴۰۴ بین ایران و اسرائیل است)، موضوع «وطن» خیلی داغ شده. خیلی وقت بود دربارهٔ وطن میخواستم بنویسم ولی همت نمیکردم؛ الآن که هم این موضوع داغ شده هم اینترنت قطع است (🙂) گفتم بالاخره این را بنویسم.
مرز
در بحبوحهٔ جنگ، دیدم کسی نوشته بود «هموطنانت را میکشند» و انتظار داشت مخاطبش واکنشی شدید به این قضیه داشته باشد. یک سوال دارم، برای منی که در ارومیه زندگی میکنم، چرا باید کشته شدن مردم شیراز مهمتر و ناراحتکنندهتر از کشته شدن مردم اربیل (دقت کنید، اردبیل نه) باشد؟ چرا کشته شدن مردم بوشهر باید مرا بیشتر غمگین کند تا مردم کابل؟ آیا دلیل این انتظار، که برای من مردم شیراز و بوشهر مهمتر از اربیل و کابل باشند، جز این است که بین من و کابل، من و اربیل، خطی «فرضی» به نام مرز کشیده شده؟
این خط را چه کسی کشیده؟ معلوم است، قدرت حکومتها! قدرت حکومتها تعیین میکنند مردم فلان شهر «هموطن» من باشند یا «بیگانه». اگر «جمهوری اسلامی ایران» به عراق حمله کند و اربیل را تصرف کند، مردم اربیل میشوند هموطن من!
وطن
«مردم ایران از گذشته …»؛ «ایرانیها هزاران سال است که …»؛ کدام ایران؟ در این فرستهای که در ماستودون منتشر کردم سوالی مطرح کردم؛ نظرات زیرش را هم بخوانید. اصلا کشور یعنی چه؟ آیا کشور چیزی جز زور حکومتهاست؟ آیا مردم باکو ۲۰۰ سال پیش ایرانی بودند ولی الآن ایرانی نیستند چون زیر نظر حکومت جمهوری اسلامی ایران زندگی نمیکنند؟ پس چون آنها زیر سلطهٔ ج.ا.ا (جمهوری اسلامی ایران) نیستند، آنها را باید بیگانه بدانم؟
مردم هند سالها زیر سلطهٔ غزنویان بودند. یعنی مردم نیشابور و بمبئی زیر نظر یک حکومت زندگی میکردند. «هموطن» بودند. حاکم هم که اصلا «ترک» بود! نه فارس بود نه هندی! سیستانیها و هندیها هموطن بودند چون یک حکومت وجود داشت که زورش به هر دو میرسید. در آن زمان یزدیها هندی بودند یا کشمیریها ایرانی؟
ایران
در همان فرسته به نام «ایران» اشاره شد. نواحی مختلف منطقهای که الآن «جمهوری اسلامی ایران» نامیده میشود در طول تاریخ دست حکومتهای مختلفی بوده که «برخی» از آنها خود را ایران مینامیدند و برخی خیر! مثلا شیراز زمانی دست هخامنشیهایی بود که کشورشان را ایران مینامیدند و زمانی در دست غزنویها که مناطق تحت کنترلشان را ایران نمیخواندند. الآن هم در مجامع رسمی اسم کشوری که درش زندگی میکنیم ایران نیست، جمهوری اسلامی ایران است.
نامهایی واقعی
البته در این بین بعضی مناطق نامهایی تاریخی دارند که ربطی به حکومتها نداشته. آذربایجان از گذشته آذربایجان بوده، خراسان نیز همینطور و …؛ به همین خاطر است که الآن هم که اسم کشوری که درش زندگی میکنیم جمهوری اسلامی «ایران» است، دو استان در ناحیهٔ آذربایجان با نام آذربایجان داریم. و همینطور خراسان.
جنگ و اشغال
فرض کنیم بین ج.ا.ا و جمهوری ترکیه جنگ اتفاق بیافتد سر تصاحب آذربایجان غربی. حس به اصطلاح وطندوستی به من میگوید که باید طرف ج.ا.ا را بگیرم و نگذارم «بیگانه» (جمهوری ترکیه) «کشور»ـم را اشغال کند. ولی آیا اگر جمهوری ترکیه کنترل آذربایجان غربی را به دست بگیرد، خاک آذربایجان غربی از بین میرود؟ نه! فقط از کنترل حکومتی (ج.ا.ا) به کنترل حکومت دیگری (جمهوری ترکیه) میرود. پس ایستادن جلوی جمهوری ترکیه، حفاظت از خاک نیست، حفاظت از حکومت ج.ا.ا است در مقابل حکومت جمهوری ترکیه.
قومیت و نژاد
ممکن است مردم یک نژاد/قوم در مقابل اشغال سرزمینشان توسط نژاد/قومی دیگر مقاومت کنند. این باز هم مربوط به حکومت است. آنها دوست دارند کسی که بر آنها حکم میراند از نژاد/قوم خودشان باشد نه دیگری. البته این موضوع دربارهٔ دین هم صادق است.
مشاهیر
گفته میشود فلان دانشمند و بهمان شاعر از مشاهیر ایران بودند. باز هم سوال اینجاست که «کدام ایران؟». مولوی متولد بلخ بود و در مقدونیه زندگی کرد و در همانجا هم فوت کرد. الآن نه مقدونیه جزو ج.ا ایران است و نه بلخ. خوارزمی و بوعلی هم در شهرهایی که اکنون جزو شهرهای منطقهٔ موسوم به ایران باشند به دنیا نیامدهاند. این تنها در صورتی درست است که بگوییم آنها تحت سلطهٔ حکومتی به دنیا آمدند که پایتختش شهری بود که الآن در ج.ا.ا کنونی قرار دارد. آن هم شاید برای همهٔ آنها درست نباشد.
تجزیه
«آذربایجان، افغانستان، بحرین و … جزو ایران بودند که از آن جدا شدند.»
این هم جملهای است که زیاد میشنویم. منطقهٔ موسوم به ایران و منطقهٔ موسوم به آذربایجان اکنون دو کشور مستقل هستند که در گذشته تحت سلطهٔ یک حکومت بودند. چرا بگوییم آن جزو این بود و جدا شد، چرا برعکس نه؟ اصلا چرا نگوییم دو کشور از هم جدا شدند؟ این مطلب باز مربوط به همان فرستهای است که بالاتر بهش اشاره کردم.
باز هم بحث برمیگردد به حکومتها. مثل مورد قبل، مشاهیر، شاید بتوان به پایتخت حکومت اشاره کرد؛ مثلا بگوییم زمانیکه ج.ا.ا و جمهوری آذربایجان کنونی یک کشور محسوب میشدند، پایتخت آن حکومت شهری بود که اکنون در ج.ا.ا قرار دارد نه جمهوری آذربایجان، پس جمهوری آذربایجان جدا شده است.
حکومت
در نهایت دیدگاه من این است که مفاهیمی مثل وطن یا کشور وجود ندارند و آنچه واقعی است، حکومتها هستند. قدرت حکومتها تعیین میکنند که من با چه کسی هموطن باشم با چه کسی بیگانه. قدرت حکومتها تعیین میکنند کجا «خاک من» باشد. قدرت حکومتها تعیین میکنند که …. اصلا به همین خاطر الآن اسم کشوری که درش زندگی میکنیم، جمهوری اسلامی ایران است! همنام حکومت.
یاد کشتی تسئوس افتادم؛ نامربوط نیست.
اگر نظری داشتید: https://rezahosseinzadeh.ir این نوشته تحت پروانهٔ CC BY-SA 4.0 منتشر شده است مگر اینکه در جایی از نوشته خلاف آن ذکر شده باشد.